درس هایی از اساتید
قبل از هرچیز از همه دوستان به خاطر غیبت طولانی از صحنه وبلاگ عذر خواهی میکنم.
البته به جز مشغله های روز مره که همه ماشالله درگیرش هستند یه سری مسائل دیگه هم بود که باعث شد انگیزه هام واسه گذاشتن مطلب تو وبلاگ کم بشه که اگه دوستان مایل بودند خصوصی بهشون میگم دلیلشو!
داشتم لینک های وبلاگ رو یه مرور میکردم خیلی هاش که کلا نابود شدن
مثل وبلاگ وبلاگ انجمن علمی دانشجوبان دانشگاه بیرجند که دامینش اول دست من بود ولی واسه اینکه اسمش یه خورده عام تر بود دادم به دوستان خوشتیپ!! ولی نمیدونم چیشده واگذار کردن این دامین ارزشمند رو(bit.blogfa.com)
یه کدوم از لینکهای وبلاگ مربوط به وبلاگ دانشجویان کامپیوتر 84 بیرجند بود که یه خورده بروبچشون هنوز فعال هستند..
رفتم تو وبلاگشون یه مطلب زیبا از آقای خوشبختیان خدابیامرز دیدم که با تصرف و تخلیص این جا میذارمش:
هر آدمي كه وارد زندگي ما ميشه چه بلند مدت يا كوتاه مدت حتما درسي براي زندگي و سعادت ما به همراه داره . اين مطلب رو به غير از منابع ديني به طور صريح توي كتاب «پيام سلستين» خوندم كه اگر حتي كوتاه با كسي همنشين شديد حتما يا بايد درسي از اون بگيريد يا درسي به او بديد .
توي دانشگاه اساتيد مختلفي داشتيم ، از گروه خودمون و گروه هاي ديگه . ميخوام چند درس كه از اساتيدم ياد گرفتم بيان كنم .
دكتر ظهيري : ايشون از اساتيد گروه الكترونيك بودن و راهنماي بچه هاي شاهد و ايثارگر . وقتي وارد اتاقش ميشدي كاملا بلند ميشد ، احترام ميگذاشت و از آدم استقبال مي كرد . احترام گذاشتن به ارباب رجوع رو از ايشون ياد گرفتم.
آقاي دكتر فرشاد : ايشون از اساتيد گروه الكترونيك هستن ، بسيار متواضع و آرام . با اينكه دوستان اذيتشون مي كردن اما براي بيخود ترين سوالات هم وقت ميگذاشتن و جواب ميدادن. از ايشون ياد گرفتم معلم وظيفه داره به همه ي سوالات دانش آموز اهميت بده .
خانم مهندس احمدي : استاد خودمون و رئيس گروه كامپيوتر . بسيار فعال بودن و وقتي حكم رياست گروهشون رو گرفتن ازشون شيريني خواستيم . فرمودن «رياست كه شيريني نداره ، وقتي از رياست بيرون اومدم شيريني ميدم» . از ايشون ياد گرفتم مسئوليت كيك و شيريني نيست كه آدم دنبالش بدوه . مسئوليت باري هست كه بايد به سختي به منزل آخر رسوند .
ازین جا به بعدش مال خودمه(تا اینجاش مال مطالب آقای خوشبختیان بود):
آقای دکتر رضوی: ایشون از اساتید گروه الکترونیک بودند که الان هم مدتی است ریاست دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر را به عهده دارند. از ایشون یاد گرفتم که "در این دنیای بی ارزش چرا مغرور میگردی/ سلیمان گر شور آخر نصیب گور می گردی" انسانی کاملا متواضع و به قول ما خاکی که واقعا یکی از الگوهای شخصیتی واسه من بودند..
از آقای مهندس ولوی آموختم وقت کافی برای طراحی سوالات امتحان بذارم.
از آقای مهندس نوابی آموختم درس را با مثال به دانشجو بیاموزم.
راستی شما از اساتید و کلا کسایی که تو دانشگاه بودند چی یاد گرفتین و چه ویژگی بارزی از افرادی که تو اون دوران باهاشون سروکار داشتین تو ذهنتون هست؟؟؟؟؟