چه کسي مايل است اين اسکناس را داشته باشد؟
دست هم حاضران بالا رفت . سخنران گفت : بسيار خوب ، من اين اسکناس را به يکي از شما خواهم داد ولي قبل از آن ميخوام کاري بکنم .
سپس در برابر نگاه هاي متعجب ديگران اسکناس را مچاله کرد و باز پرسيد :
چه کسي هنوز مايل است اين اسکناس را داسته باشد ؟
و باز دستهاي همه حاضران همه بالا رفت. اين بار مرد اسکناس مچاله شده را به زمين انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و با کفش خود آن
را روي زمين کشيد . بعد اسکناس را برداشت و پرسيد :
چه کسي هنوز مايل است اين اسکناس را داشته باشد؟
و باز دست همه بالا رفت . سخنران گفت : با اين همه بلاهايي که من بر سر اين اسکناس آوردم از ارزش اسکناس چيزي کم نشد و شما خواهان آن هستيد
و ادامه داد : در زندگي واقعي هم همين طور است . ما در بسياري موارد تصميماتي که ميگيريم و يا با مشکلاتي که رو به رو ميشويم ، خم ميشيم ، مچاله ميشم
و لگد مال ميشيم و احساس ميکنيم که ديگر پشيزي ارزش نداريم ، ولي اين گونه نيست و صرف نظر از اينکه چه بلايي سرمون اومده ، هرگز ارزش خود را از دست نميدهيم
و هنوز هم براي افرادي که دوستمان دارند ، آدم پر ارزشي هستيم .
*****
یاد گرفتم که:
***
برای کشف اقیانوس های جدید باید شهامت ترک ساحل آرام خود
را داشته باشید ... این جهان جهان تغییر است نه تقدیر