در وبلاگ انجمن علمی مهندسی فناوری اطلاعات ادیب رمضانی !! - تعجب نداره. خیلی هم بچه با احساسیه.!! -  مطلبی گذاشته که خیلی قشنگو نوستالژیکه .

http://bit.blogfa.com/post-212.aspx

ببینید و یاد مدرسه و نیمکتهای دکوفته بیافتید که سه نفری توشون می چپیدیم و تمام فکر و ذکرمون این بود که کلاس تموم شه که بریم خونه و "بازیهای راه مدرسه" یا بریم زنگ تفریح و فوتبال بازی کنیم - البته ما پسرا !  - و انرژیی ای که در طول کلاس کنترلش می کردیمو بریزیم بیرون .

وای که چه دورانی بود.!!   یادش بخیر هر سال اول مهر با شوق و ذوق می رفتیم کتاب و قلم و دفتر می خریدیم. البته من خیلی علاقه مند داستانای کتابامون بودم و جلو جلو داستانای کتابای خواهر برادرای بزرگترمو می خوندم.

 

البته اگه توجه کرده باشین این اولین اول مهریه که کلاس نمیریم .