ميلاد حسين (ع) و رسول اعظم (ص)

  

روايتي از فروتني آن حضرت

عفو و بخشش امام حسين (ع)

 

 يک سال پس از ولادت با سعادت امام حسن (ع) در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجري ، مژده ميلاد فخر آسمان ، زمين و زمان حضرت امام حسين (ع) به رسول اکرم (ص) رسيد. ولوله اي در خانه علي (ع) بر پا شد. همه جا غرق نور و شادي بود. پيامبر اکرم (ص) با سرعت به خانه علي و زهرا رفت و به اسماء بنت عميس فرمود:

اي اسماء ! قنداق پسرم را برايم بياور .

اسماء ، امام حسين (ع) را در حالي که در پارچه سفيدي قنداق شده بود ، نزد حضرت آورد. رسول اکرم (ص) خشنود شد ، اما م را در آغوش گرفت و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه خواند، سپس حسين (ع) را در دامنش نهاد و شروع به گريستن کرد.

اسماء گفت : پدر و مادرم فداي تو باد ، سبب گريه تان چيست؟

رسول اکرم (ص) فرمود : سبب گريه ام همين نوباوه است.

اسماء گفت : او همين الان ديده به جهان گشوده و از مادر متولد شده است.

حضرت فرمود: اي اسماء ! پس از من يک گروه سرکش و متجاوز حسين را به قتل مي رسانند ، خداي متعال شفاعت مرا شامل حال آنها نگرداند. در اين هنگام رسول اکرم (ص) به حضرت علي (ع) فرمود : فرزندم را به چه اسمي ناميده اي ؟

حضرت علي (ع) در پاسخ فرمود: اي رسول خدا نخواستم در نامگذاري او بر شما پيشي بگيرم، در اينجا بود که وحي الهي بر حبيب و دوست خداوند ، حضرت محمد(ص) فرود آمد در حالي که اسم مولود خجسته را همراه خود آورد، هنگامي که رسول اکرم (ص) سفارش خداوند در مورد نامگذاري نوزاد فرخنده اش را دريافت کرد، متوجه علي (ع) گرديد و به او فرمود : او را حسين بنام.

حضرت اباعبدالله الحسين (ع) مرتبه اي عظيم و برجسته داشت که جز پدر ، مادر ، اباالحسن (ع) و اماماني که از فرزندان آن حضرت بودند، هيچ کس به آن مرتبه و مقام نرسيده بود.

در قرآن کريم در آيه تطهير درباره منزلت و مرتبه امام حسين (ع) چنين آمده است :"... انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت ...". " بدون ترديد ، خداي متعال اراده فرموده است که رجس هر آلايشي را از شما خانواده ببرد و شما را پاک و پاکيزه فرمايد." (احزاب/33 )

آيه کريمه ، گواهي خداي متعال به پاکيزگي و طهارت اهل بيت و نيز مرتبه بلند و بالاي آن بزرگواران است و تاکيد بر اين حقيقت آشکار است که برجسته ترين شخصيت اسلامي به آنان اختصاص يافته است .

آيه مودت"... قل لااسئلکم عليه اجراً الا المودة في القربي..."(شورا/23 )

"بگو در ازاء تبليغ رسالت، مزد و پاداشي از شما نمي خواهم ، مگر دوستي اقرباء و فاميل ."

مفسرين گفته اند ، اين آيه کريمه در شان حضرت علي ، حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين عليهم السلام نازل شده است.

از جابربن عبدالله نقل شده است که گفت :عرب بيابانگردي نزد رسول اکرم(ص) آمد وگفت: اي محمد ! اسلام را بر من عرضه کن ، حضرت فرمود :

شهادتين بر زبان جاري کن و گواهي ده که خدائي جز خداي يکتاي بي همتا نيست ، شريک و انبازي ندارد و محمد (ص) بنده و فرستاده اوست.

اعرابي گفت: از اين بابت ، مزدي از من خواهي خواست؟

حضرت فرمود : نه مگر دوستي خويشان و نزديکان .

اعرابي پرسيد : نزديکان خودم ، يا نزديکان شما ؟

حضرت فرمود : نزديکان من .

اعرابي گفت : بنابراين دست مبارکت را بده تا با تو بيعت کنم ، لعنت خدا بر کسي که شما و نزديکانتان را دوست نداشته باشد.

حضرت فرمود : آمين . (1)

امام حسين (ع) ، همچون برادر بزرگوارش امام حسن مجتبي (ع) در سايه حمايت الهي زيست تا براي به دوش کشيدن بار سنگين دعوت و رسالت مهيا شود. آن دو امام بزرگوار ، برنامه واحدي را در جهت پرورش فکري و روحي و اخلاقي ، زير نظر جد بزرگوارشان حضرت محمد (ص) و پدر گراميشان حضرت علي (ع) و مادرشان حضرت زهرا (س) دنبال کردند و بدينگونه شعاع شخصيت آن حضرت تجسم فکري ، اخلاقي و علمي مکتب الهي است.

هنگامي که شخصيت امام حسين (ع) را از نظر اخلاق و رفتار مورد توجه قرار مي دهيم ، برخورد آن حضرت با اقشار مختلف را از اين جهت که رهبر نمونه و سرآمد امت اسلامي محسوب مي گردد، لمس مي کنيم . در اينجا به برخي از مصاديق برخورد و رفتار بالنده و تابناک آن حضرت اشاره مي کنيم .

 

روايتي از فروتني آن حضرت

امام حسين (ع) بر جمعي از فقيران و تهيدستان گذشت ، در حالي که بر زيراندازي نشسته ، سرگرم خوردن چند تکه نان بودند به ايشان سلام داد ، آنها حضرت را بر سفره خويش فراخواندند ، امام حسين (ع) در جمعشان نشست و فرمود : اگر خوراک شما صدقه نمي بود، شريک خوردن شما مي شدم ، سپس افزود : برخيزيد و به خانه من درآييد . سپس آنان را از غذا سير کرده لباس مناسب به ايشان پوشاند و دستور داد درهمي به آنها بدهند.(2)

همين نمونه علمي و گويا ، کافي است که ميزان فروتني آن حضرت و ژرفاي آن را شناسايي کنيم به ويژه وقتي ذهن خود را به اين حقيقت معطوف داريم که امام حسين (ع) ، شايسته ترين فرد براي رهبري امت است ، و تنها سر رشته دار انديشه و رهبري امت بشمار مي رود.

و باز با توجه به اين واقعيت که احدي از معاصرينش به مرتبه اجتماعي او نايل نشده است ، تا جايي که صحابي بزرگوار ، ابن عباس ، به خاطر تعظيم و تکريم او رکاب حضرت را مي گيرد تا امام حسين (ع) بر مرکب خويش سوار شود، به همين دليل وقتي آن حضرت با پاي پياده براي حج بيت الله الحرام سفر مي فرمود، تمام کساني که در طول راه با حضرت برخورد مي کردند ، به خاطر احترام به ايشان پياده مي شدند و همراه حضرت پياده حرکت مي کردند.

درک و دريافت موقعيت اجتماعي امام حسين (ع) در جهان اسلام و در ميان مسلمين ، ما را قادر مي سازد تا ميزان تواضع و فروتني آن حضرت را بهتر درک نماييم ، زيرا ملاحظه مي کنيم که آن امام  در جامعه اسلامي با ساده ترين فرد نيز با همان شيوه معاشرت و رفتار بلند انساني ، برخورد مي فرمود. يکي از نمونه هاي عيني بر تواضع آن حضرت اين است که در صفه ( ايوان جنب مسجد پيامبر (ص) در مدينه منوره ) با افراد بي چيزي که مشغول خوردن غذا بودند ، برخورد کرد، آنها حضرت را براي صرف غذا دعوت کردند ، حضرت به جمع ايشان پيوست و فرمود :

"ان الله لايحب المستکبرين "، همانا خداوند مستکبران را دوست نمي دارد.

آنگاه از خوراک آنان ميل فرمود و اظهار داشت : من دعوت شما را اجابت کردم ، اکنون نوبت شما است که دعوت مرا اجابت نمائيد.

آنها هم دعوت حضرت را پذيرفتند ، لذا ايشان را به خانه برد و خطاب به همسرش رباب فرمود: "هر چه ذخيره کرده اي بيرون بياور."

 

عفو و بخشش امام حسين (ع)

عفو و بخشش امام حسين (ع) نيز در بلندي و والايي ، مانند ساير اخلاق و صفات آن حضرت است. يکي از مصاديق عيني و عملي آن را با هم مي خوانيم :

روزي فردي مرتکب لغزشي شد که سزاوار تاديب شد، امام حسين (ع) خواست او را ادب نمايد ، فرد به امام حسين گفت: يا مولاي ، آنها که خشم خود را فرو مي خورند،

امام (ع) فرمود : با او کاري نگيريد .

فرد گفت : آنها که از مردم گذشت مي کنند ،

امام فرمود : از تقصيرت گذشتم .

فرد گفت : خداي متعال نيکوکاران را دوست مي دارد.

حضرت فرمود : تو را براي خدا بخشيدم و دو برابر آنچه به تو بخشيده بودم ، از آن توست .

 

پي نوشت ها:

1- سرچشمه هاي نور، مسلم صاحبي ، ص 29 .

2- مناقب آل ابي طالب ، ابن شهر آشوب ، بخش مکارم الاخلاق .

3- کشف الغمه ، ج 2 ، ص 24 .


ولادت زينت عابدان

 

مادر امام سجاد)ع)

روش امام زين العابدين(ع) در تربيت روحي

 

امام زين العابدين (ع) در کوران رويدادهاي سياسي که در تکوين امت اسلام و ترسيم خطوط و ويژگي هاي تاريخي آن نقش به سزايي داشتند، قرار گرفته بود.

 در خانه امير مومنان امام علي(ع) ديده به جهان گشوده بود. درآن هنگام امام علي (ع ) مبارزه اي تلخ با دشمنان اسلام در جمل و صفين و نهروان را آغاز کرده بود. پدر حضرت سجاد، امام حسين، درآن روزگار علاه بر همکاري با پدرش در اداره امور مسلمانان، فرماندهي سپاه اسلام را نيز بر عهده داشت.

بي گمان اين رويدادهاي سهمگين که تا امروز نيز پس از گذشت چهارده قرن در محيط ما تاثير داشته، در شخصيت اين مولود بزرگوار، اثر شگرفي ازخود بر جاي نهاد. اين برهه پرآشوب با قتل خليفه سوم توام بوده و از پي آن بني اميه به خونخواهي عثمان برخاستند.

 

مادر امام سجاد)ع)

درکتابهاي تاريخ آمده است که مادر امام سجاد (ع) " شهربانو" دختر آخرين پادشاه ساساني" يزدگرد سوم" بوده است.

امپراتوري ايران، همچون هر نظام جاهلي ديگر بر ظلم وستم و سياستهاي طبقاتي استوار بود. با درخشيدن نور اسلام، اين نظام همچون درختي پوک و پوسيده که از وزش بادهاي سهمناک ريشه کن مي شود، نابود شد. پادشاه ايران ازشهري به شهري مي گريخت تا آنکه سرانجام در خراسان به قتل رسيد و خانواده اش در همان شهر ماندگار شدند تا آنکه خراسان در روزگار خلافت عثمان در سال 32 هجري به دست مسلمانان فتح شد و خانواده امپراتور مقتول ايران، به اسارت مسلمانان درآمدند و به مدينه آورده شدند. چون آنها را در پيشگاه خليفه سوم و اصحاب بزرگ پيامبر حاضر کردند، اميرمومنان علي بن ابيطالب (ع ) عثمان را به گراميداشت خاندان يزد گرد تشويق کرد و بدين منظور حديثي از پيامبر(ص) را براي او خواند که فرموده بود:" عزيزان قومي را که به ذلت افتاده اند، گرامي داريد". شايد يکي از حکمتهاي اين سخن دلجويي از مردمي باشد که همواره سران و بزرگان خود را مورد احترام قرار مي دادند، تا مبادا پرده هاي کينه و دشمني ميان آنان و پذيرش اسلام، مانعي ايجاد کند. چون عثمان در اين باره درنگ کرد، اميرمومنان(ع) فرمود:

" به خاطر خدا سهم خود و سهم بني هاشم را از اينان آزاد کردم."

انصار و مهاجران نيز در اين کار از آن حضرت پيروي کردند. خليفه هم چاره اي جز اين، فرا روي خود نديد. آنگاه امام علي (ع )  پيشنهاد داد که هر يک از اسرا را به حال خود بگذارند تا همسري مناسب براي خود برگزينند. يکي از دختران يزدگرد؛ امام حسين (ع ) را برگزيد و دومي نيز امام حسن (ع ) و بنا به قولي محمد ابن ابي بکر را به همسري خود انتخاب کرد.

" شهربانو" در اين سال باردار شد و در پنجم شعبان سال 33 هجري نخستين فرزند خويش را به دنيا آورد و در همان روزهاي اول پس از زايمان بدرود حيات گفت. سپس يکي از کنيزان امام حسين (ع ) متکفل نگهداري کودک شد. بدين ترتيب،امام زين العابدين (ع ) در دامن آن کنيز بزرگ شد. مردم مي پنداشتند که آن زن مادر واقعي امام سجاد است در حالي که او دايه امام سجاد بود.

امام سجاد (ع ) هفت ساله بود که پدربزرگش، اميرمؤمنان(ع) در محراب مسجد کوفه به شهادت رسيد. پس از چند ماه اهل بيت به مدينه بازگشتند، جايي که علي بن الحسين (ع ) در خانه آکنده از بوي خوش پيامبر(ص) رشد کرده بود . امام هفده ساله بود که عمويش امام حسن مجتبي (ع) را با زهر به شهادت رساندند.

امام سجاد در سايه پدر بزرگوارش امام حسين (ع )، نقش رهبري در روياروئي با ارتداد جاهليت مآب اموي را تجربه مي کرد.

 

روش امام زين العابدين(ع) در تربيت روحي

از آنجا که ائمه هدي، براي تمام نسلها درهر ديار و دوره اي مشعلهاي فروزان حقند و از آنجا که شرايط حاکم بر يک ديار ودوره با آنچه بر ديار و دوره اي ديگر گذشته تفاوت دارد و از آنجا که خداوند، رسالتهاي خويش را با برانگيختن حضرت محمد(ص) و جانشينان معصوم حضرتش پايان بخشيده است، پس حکمتش اقتضا مي کند که سيره هر يک از آنان جهت هدايت با روش خاص متمايز باشد، تا روشهاي گوناگون آنان، گنجينه اي پر بار براي مردم باشد و هر کس مطابق با خود و شرايط ويژه اي که در آن به سر مي برد، از آنها بهره گيرد.

امام سجاد(ع) نيز بر مبناي اين برنامه الهي عمل کرد. زندگي آن حضرت قله عبادت و زاري به درگاه خدا و نشر روح ايمان در جامعه و تربيت مرداني بزرگ همچون زهري و سعيد بن جبير وعمر بن عبدالله سبيعي و... در زهد و تهجد بود.

امام عليه السلام از اين روشها استفاده نمود:

1- بندگان مخلص و پاکدل پيش از آنکه به زبان، مردم را به خدا فرا بخوانند، با کردار خويش راه خدا را تبليغ مي کنند. آنان به مردم فرماني نمي دهند ، مگر آنکه خود پيش از آنان، آن کار را انجام داده باشند.

زندگي امام سجاد (ع )، صفحه ايماني تابناک و پاک بود. صحابي مشهور پيامبر(ص) ، جابربن عبدالله انصاري درباره امام سجاد گفته است: در ميان فرزندان پيامبران کسي را چون علي بن الحسين (ع ) نديدم!

2- تربيت نسلي از علماي رباني که آنان نيز به نوبه خود دانشمندان و انقلابيون و بندگان صالح را تربيت کردند. بدين سان تعاليم امام از طريق جانهاي پاک سلسله وار به ديگران انتقال مي يافت.

در ميان اين افراد، مرداني از عرب و موالي بودند و هر يک داستان و تاريخي براي خود داشتند. حال از عطر خوش سيره حواريون و ياران امام سجاد(ع) که اکثراً از تابعين بودند، اندکي بهره مند مي شويم:

الف- سعيد بن جبير يکي از اين تابعين بود که روح ايمان را از امام زين العابدين(ع) برگرفته بود. او درعبادت و جهاد سرمشق بود و به " بصير العلماء" شهرت داشت. تمام قرآن را در دو رکعت مي خواند و آوازه علم و دانش او در ميان دانشمندان چنان بود که مي گفتند: بر روي زمين کسي نيست جز آنکه به دانش سعيد بن جبير نيازمند است.(1)

 

سعيد به دست طاغوت عراق، حجاج، به شهادت رسيد. امام صادق درباره او فرمود:

"سعيد بن جبير به علي بن الحسين (ع ) اقتدا مي کرد و علي هم او را مي ستود. علت اينکه حجاج او را کشت نيز همين بود. سعيد ، مردي راست کردار بود."(2)

ب- ابو اسحاق عمربن عبدالله سبيعي همداني از ياران مورد اعتماد امام سجاد(ع) بود. وي در عبادت به مرتبه اي رسيده بود که درباره اش مي گفتند که درآن روزگار عابدتر از وي کسي نبود ، چرا که هر شب يک بار قرآن را ختم مي کرد و چهل سال نماز صبح را با وضوي نماز شب به جاي مي آورد. او محدث بود و در نزد عام و خاص هيچ کس در نقل روايت از او موثق تر به شمار نمي آمد.(3)

ج- " زهري" در دربار امويان کار مي کرد. روزي مردي را مجازات کرد و آن مرد هنگام مجازات جان سپرد. اين امر موجب ترس و وحشت او شد و در نتيجه از دربار گريخت. و براي مدت نه سال در يکي از غارها اعتکاف گزيد. امام سجاد(ع) در سفر خود به حج ، در ميان راه او را ديد به وي گفت:

" من بر تو از يأست بيش از گناهت مي ترسم. ديه اي براي خانواده( مقتول) بفرست و خود به سوي خانواده ات روانه شو. در پي دينت باش."

زهري گفت: سرورم مشکل مرا حل کردي. خدا خود آگاهتر است که رسالت خويش را در کجا قرار دهد.

زهري به خانه خود رفت و در شمار ياران امام علي بن الحسين(ع) جاي گرفت. از اين رو يکي از بني مروان به طعنه به او مي گفت: زهري، پيامبرت،( يعني امام سجاد) چه مي کند؟!(4)

د- سعيد بن مسيب بن حزن از تابعين بزرگي بود که به دست اميرمؤمنان تربيت شده بود و در خط اهل بيت (ع) جاي داشت و جزو اصحاب برگزيده امام سجاد (ع ) بود آن حضرت درباره وي فرموده است:

" سعيد بن مسيب داناترين مردم به آثار گذشتگان است."(5)

روزي ، مردي به سعيد گفت: هيچ کس را از فلاني پرهيزکارتر نديدم. سعيد گفت: آيا علي بن الحسين( ع ) را ديده اي؟ مرد گفت: نه . سعيد گفت: من هيچ کس را از او پرهيزکار تر نديدم.(6)

علاوه براينها گروه بسياري از علماي بزرگ اسلام نيز بوده اند که درس زهد و تقوا و تفسير و حکمت و فقه را از محضر امام سجاد(ع) فرا گرفتند. شيخ مفيد در اين باره مي گويد: فقها از آن حضرت، دانشهاي بسياري فرا گرفتند و مواعظ و دعاها و فضايل قرآن و حلال و حرام را از آن حضرت ياد گرفته، و حفظ کردند.

ابن شهر آشوب گويد: کمتر کتابي در زهد و موعظه يافت مي شود که در آن از قول امام زين العابدين (ع ) روايتي نقل نشده باشد.


پرچمدار حماسه کربلا

 

مختصری از زندگی نامه حضرت عباس (ع)

فضايل حضرت عباس(ع)

القاب حضرت عباس(ع)

 

حماسه کربلا، بيانگرعشق و شهادت و شهامت اصحابی است که دنيای مادی را رها کردند و با معشوق خويش پيمان بستند که امام زمان و مرادشان را تنها نگذارند و او را ياری دهند . آنان درس ايثار وايمان و شهادت را برای آيندگان به وديعه گذاشتند و خاک مزارشان تا ابد توتيای چشم هر انسان آزاده و  وارسته ای است.

 

مختصری از زندگی نامه حضرت عباس (ع)

حضرت عباس(ع) در چهارم ماه شعبان سال بيست و ششم هجری در مدينه به دنيا آمد. او فرزند بزرگ ام البنين(س) و پسرچهارم اميرالمومنين علي(ع) است. مادر او فاطمه دختر حزام بن خالد از قبيله کلاب است که تاريخ گواهی می دهد که پدران و دايی های ام البنين( س ) در دوران قبل از اسلام جزو دليران عرب محسوب می شدند و مورخان آنان را به دليری در هنگام نبرد ستوده اند، افزون بر اين، آنان علاوه بر شجاعت وقهرماني، سالار و بزرگ و پيشوای قوم خود نيز بوده اند، آن چنان که سلاطين زمان در برابرشان سر تسليم فرود می آورده اند. اينان همانانند که عقيل به اميرالمومنين علي(ع) گفت: در ميان عرب از پدرانش شجاعتر و قهرمان تر يافت نشود.(1)

ام البنين( س ) درحماسه کربلا چهار فرزند خود به نامهای عباس، جعفر،عون و عثمان را به پيشگاه الهی هديه کرد و خود طلايه دار پيام آوران کربلا پس ازحضرت زينب (س) شد. مسلم است از چنين مادر طاهر و پاکدامنی فرزندان صالحی متولد شود که هر يک حماسه جاويدانشان بر تارک روزگار بدرخشد.

حضرت عباس(ع) نيز يکی از آن آزادگان است. در مورد شمايل آن حضرت، ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبين گفته:" عباس بن علی مردی خوش صورت و زيباروی بود و چون سوار بر اسب می شد پاهای مبارکش به زمين کشيده می شد و به او قمر بنی هاشم نيز می گفتند و پرچمدار لشکر حسين(ع) در روز عاشورا بود. نام آن حضرت را امام علي(ع) انتخاب کرده است . (2) حضرت ابوالفضل (ع) نه فقط برادر جسمانی حضرت حسين(ع) بود بلکه برادر ايمانی و روحانی آن حضرت نيز بوده است. روی همان اصل و قاعده ای که پيغمبر اکرم(ص) و حضرت علي(ع) از نور واحد بودند و مکرر پيغمبر(ص) به آن وجود مقدس " انت اخی فی الدنيا و الاخره" می فرمود. اين اخوت و برادری لازمه اش تساوی و برابری آن دو در جميع جهات و درجات نيست. مقام امامت بالاتر، و ابوالفضل (ع) تابع امام بوده است. او عبدی صالح بود.( 3)

برجسته ترين نمونه اين اخوت بی نظير را می توان در ايثار و مواسات و فداکاری آن بزرگوار مشاهده کرد زيرا حضرت ابوالفضل (ع) درباره برادرش بزرگترين ايثار را انجام داد و جان را فدای او کرد و در سخت ترين بلاها و آزمايش های الهی با آن حضرت مواسات کرد. درباره حضرت عباس بن علی شاعر گفته است:

احق الناس ان يبکی عليه                                          فتی ابکی الحسين بکربلا

اخه و ابن والده علی                                                ابوالفضل المضرج بالدماء

و من واساه لا يثبيه شی                                           و جادلم علی عطش بماء

که ترجمه فارسی آن اين است:

1- شايسته ترين کسی که سزاوار است مردم بر او بگريند آن جوانی است  که ( شهادتش) حسين(ع) را در کربلا به گريه انداخت.

2- يعنی برادر و فرزند پدرش علی (ع) که همان ابوالفضل بود و به خون آغشته گشت.

3- کسی که با او مواسات کرد و چيزی نتوانست جلوگير او( در اين مواسات ) گردد و با اينکه خود تشنه آب بود، آب نخورد و به آن حضرت کرم کرد.(4)

اين شعر که از يک سو بيانگر مظلوميت و شجاعت حضرت عباس بن علي(ع) ، و از سوی ديگر بيانگر اخوتی بی ريا و صادق است که اعجاب همه مردم را بر انگيخت.

در وجود شريف ابوالفضل (ع) دو گونه شجاعت در هم آميخته است:

الف) شجاعت هاشمی و علوی که ارجمندتر و والاتر است و از جانب پدرش سرور اوصيا به او رسيده است.

ب) شجاعت عادی که از جانب مادرش ام البنين (س) به ارث برده است ، زيرا که در ميان تيره مادرش، جدی پيراسته چون عامرين مالک بن جعفر بن کلاب بوده است که به سبب قهرمان سالاری و شجاعتش او را " ملاعب الاستة" يعنی کسی که سر نيزه ها را به بازی می گيرد، می ناميدند.(5)

  

فضايل حضرت عباس(ع)

1- ادب: حضرت علي(ع) از همان اوايل خردسالی حضرت عباس(ع) ، توجه خاصی به تربيت او داشت و او را به تلاشها و کارهای مهم و سخت مانند کشاورزي، تقويت روح و جسم، تيراندازي، شمشيرزنی و ساير فضايل اخلاقی ، تعليم و عادت داده بود. (6)

روايت شده است که حضرت عباس(ع) بدون اجازه در کنار امام حسين(ع) نمی نشست و پس از کسب اجازه مانند عبدی خاضع دو زانو در برابر مولايش می نشست. او تربيت شده حضرت علي(ع) است که از همين مکتب درخشان درس ادب آموخته بود.

حضرت عباس (ع) هيچگاه به خود اجازه نداد امام حسین (ع ) را برادر خطاب نمايد مگر در لحظه شهادت که فرمود ای برادر مرا درياب.

2- يقين:( درجه بالای ايمان) ويژگی است که کمتر درغير معصوم ايجاد می شود ، اما حضرت عباس(ع) از همان کودکي، يقين به وجود آفريدگار يکتای جهان داشت و در سراسر زندگی خود با همان ويژگی مستظهر به عنايات الهی بود و از اين رهگذر ويژگی های ديگر خود را متبلور می ساخت.(7)

3- وفا: وفای او نسبت به اهل بيت عليهم السلام به غايت زياد و در خور نخستين است. در وفا همين بس که باقر شريف قريشي، نويسنده عرب زبان معاصر، در کتاب" حياة الامام حسين بن علی عليهما السلام " می نويسد:" در تاريخ انسانيت، در گذشته و امروز، برادری و اخوتی صادق تر و فراگيرتر و با وفاتر از برادری ابوالفضل (ع ) نسبت به برادر بزرگوارش امام حسين(ع) نمی توان  يافت که براستی همه ارزشهای انسانی و نمونه های بزرگواری را در بر داشت."

4- دلاوري: دلاوری حضرت عباس(ع) نه تنها در حماسه کربلا نمايانگر بود،  بلکه در صفين نيز نمايان شده بود به ويژه در جنگ صفين افراد زيادی را کشت و حيرت همگان را از آن دلاوری برانگيخت.

 

القاب حضرت عباس(ع)

حضرت عباس(ع) القاب گوناگونی دارد که ما در اين قسمت به مهمترين آنان اشاره می کنيم:

1- باب الحوائج: بر اثر بروز کرامات و برآورده شدن حاجات متوسلين به او در السنه و افواه عامه و خاصه به اين لقب مشهور شد. (8)

2- سقا: در روزهايی که اهل کوفه آب را بر روی اهل بيت امام حسين(ع) بستند، قمر بنی هاشم(ع) برای آنها آب آورد. (9)

3- سپهسالار: لقب سپهسالار به بزرگترين شخصيت فرماندهی و ستاد نظامی داده می شود و آن حضرت را نيز به سبب اينکه فرمانده نيروهای مسلح امام حسين(ع) در روز عاشورا بود و رهبری نظامی سپاه ايشان را بر عهده داشت سپهسالار ناميده اند. (10)

4- قمر بنی هاشم: از آنجا که آن حضرت در ميان بنی هاشم از نظر زيبايی ممتاز بود وی را ماه بنی هاشم می ناميدند. (11)

5- اطلس: ظاهرا يکی از معانی اطلس شجاعت است و چون آن حضرت شجاع بوده و از کثرت شجاعت صفوف دشمن را می شکافته است، به وی اطلس می گفتند.(12)

6- پرچمدار: از القاب مشهور حضرت ، پرچمدار و " حامل اللواء" است، زيرا ايشان ارزنده ترين پرچمها، پرچم سرور آزادگان امام حسين(ع) را در دست داشتند حضرت به دليل توانايی های نظامی فوق العاده در برابر خود، از ميان ياران خود، پرچم را تنها به ايشان سپردند. (13)

7- طيار: ديگر از القاب حضرت ابوالفضل(ع) طيار است، يعنی پرواز کننده در فضای قدس و درجات و مقامات عالی بهشت. (14)

8- المستجار: از ديگر القاب حضرت، مستجار يعنی منجی و نجات دهنده است. (15)

9- العبد الصالح: ديگر از القاب آن جناب عبد صالح است، چنانکه در زيارت او می خوانيم" السلام عليک ايها العبد الصالح المطيع لله و لرسوله"؛

10- حامی الضعيفه: از القاب مشهور حضرت ابوالفضل(ع) حامی الضعيفه به معنی حامی بانوان است به خصوص در نقشی که در دفاع از بانوان حرم و اهل بيت نبوت بر عهده داشت. (16)

 

پی نوشتها:

1- سردار کربلا، ترجمه العباس مرحوم مقرم، انتشارات الغدير، ص 154.

2- خصائص العباسيه، ص118.

3- چهره درخشان قمر بنی هاشم، علی رباني، ج 1، ص 158.

4- ترجمه مقاتل الطالبين، ابوالفرج اصفهاني، مترجم هاشم رسول محلاتي، ص 82.

5- چهره درخشان قمر بنی هاشم، علی ربانی خلخالي، ج 1، ص 62.

6- پرچمدار نينوا، شيخ محمد اشتهاردي، ص 20.

7- محمد ناصرعلايي، آينه حيدرنما، روزنامه کيهان، 10/8/1376.

8- چهره درخشان قمر بنی هاشم، علی ربانی خلخالي، ص 146.

9- همان، ص 147.

10- همان، ص 148.

11- همان، ص 143.

12- همان، ص 147.

13- زندگانی حضرت ابوالفضل (ع) ، ص 25.

14- خصائص العباسيه، ص 131.(۴/۶/۸۵)