(BI) هوش تجاري يكي از شاخه هاي درياي بيكران فناوري اطلاعات ميباشد . مفهوم هوش تجاري نسبتاً
جديد است، اما با دامنه وسيعي از تكنيك ها، ابزارها و بر نامههاي كاربردي (از قبيل پردازش تراكنش برخط،
پردازش تحليلي برخط، پايگاه داده تحليلي، داده كاوي، سيستم هاي تصميم يار هوشمند، سيستم مديريت
دانش، مديريت زنجيره تأمين، مديريت ارتباط با مشتري و برنامهريزي منابع بنگاه) در ارتباط م يباشد و هدف
آن ارتقاء كيفيت عمليات و تحليل عمليات است. علاوه بر اين، هوش تجاري فرايند تبديل دادهها به اطلاعات
است، به گونه اي كه سازمان تجاري را قادر به آناليز اطلاعات مي نمايد تا بتواند با كسب بينش و درك صحيح،
نيازمندي هاي همه ذينفعان سيستم را مد نظر داشته باشد . به عبارت ديگر، هو ش تجاري، عبارتست از بعد
وسيعي از كاربردها و تكنولوژي براي جمع آوري داده و دانش جهت توليد پرس و جو در راستاي آناليز بنگاه به
منظور اتخاذ تصميات تجاري دقيق و هوش مند. داده ها با ورود به سيستم هوش تجاري، مورد پردازش قرار
گرفته و تبديل به دانش مي شوند. سپس دانش به دست آمده مورد تحليل قرار گرفته و نتايج تحليلي از آن
حاصل مي شود. از روي نتايج تحليلي ، بينشي نسبت به سازمان پيدا مي شود كه بر اساس آن مديران تصمي مات
لازم ر ا اتخاذ مي كنند و اعمالي براي بهبود عملكرد سازمان انجام مي دهند. از اين ديدگاه ، اطلاعات ابتدا يي
موجود، قادر به پاسخگويي به اين سؤال هستند : "در سيستم چه اتفاقي افتاد ه است؟ " با پردازش اطلاعات
موجود مي توان به اين سؤال پاسخ داد : "اين اتفاق چرا رخ داده است؟ " و در نهايت با تصميمي كه مديران
اتخاذ ميكنند، ميتوان پيش بيني كرد: "چه اتفاقي خواهد افتاد؟"
BI در سطوح مختلف سازمان كاربرد دارد كه عبارتند از:
(Strategic Level) -1  سطح استراتژيك : كه مربوط به تصميمگيري هاي كلان سازمان توسط مديران رده
بالا ميباشد. اين نوع استفادهها در دفعات كم و در دوره هاي طولاني انجام مي شود اما ممكن است با حجم
بالايي از اطلاعات و پرداز شها همراه باشد. تصميمات گرفت هشده در اين سطح، غالبا در حوزه مسايل غيرساخت يافته(Unstructured) و توسط مديران ارشد هستند. نتايج حاصل از اين تصميمات، تاثيرات  بلندمدت. (Long-term effect) و كلاني در سازمان دارند
:(Tactical Level) -2 سطح تاكتيكي مربوط به عملياتي است كه در حوزه مديران مياني انجام ميشود. اين
عمليات ميتواند شامل پيگيري عمليات در سطح پايين، نحوه انجام آن، گزارشگيري و نهايتاً جمع بندي
داده هاي مفيد براي اتخاذ تصميمات ميا نمدت سازمان باشد. تصميمات گرفته شده در اين سطح، غالباً در
(Semi-Structured) حوزه مسايل نيمه ساخت يافته و توسط مديران مياني هستند.
:(Operational Level) -3 سطح عملياتي پايين ترين سطح انجام فعالي تهاي تجاري يك سازمان است كه
در دفعات بالا و معمولا به صورت تكراري در رده هاي پايين عملياتي سازمان انجام مي شود. اين عمليات
در دفعات بالا بوده و با حجم كمي از داده ها سر و كار دارند. تصميمات گرفته شده در اين سطح غالبا در
(Structured) حوزه مسايل ساخت يافته و توسط مديران رده پايين هستند. نتايج حاصل از اين تصميمات،
تاثيرات كوتاه مدت. (Short-term effect) و خرد در سازمان دارند
برخي از اهداف ايجاد هوش تجاري در سازمان عبارتند از: تعيين گرايش هاي تجاري سازمان، تحليل عميق
سازمان، پي شبيني وضعيت بازار و بالا بردن توانايي رقابتي سازمان در بازار، بالا بردن ميزان سوددهي سازمان،
تنظيم قيمت ها به نحو مطلوب، بالا بردن ميزان فروش، كاهش هزين هها، تحليل سبد خريد، بالا بردن ميزان
رضايت مشتري، شناسايي مشتري هاي دائمي و حفظ آن ها، تحليلهاي مورد نياز براي تقسي مبندي مشتري،
بالا رفتن كارايي سازمان در انجام امور داخلي، قابليت زمان بندي امور در سازمان به صورت دقيق، توانايي
استفاده مناسب از منابع اطلاعاتي موجود در سازمان، استانداردسازي و ايجاد سازگازي بين ساختارهاي
سازمان، توانايي فراهم كردن اطلاعات با كيفيت بالا، ايجاد توانايي اتخاد تصمي مهاي سريع در سازمان،
تشخيص زودهنگام خطرات و فرصتها، كمك به ردگيري منشا اصلي فاكتورهاي حياتي كارآيي يك سازمان
و.... اغلب اهداف ذكر شده فوق، داراي رويكرد كاربردي هستند. هوش تجاري علاوه بر اين اهداف كاربردي،
برخي اهداف مهم زيرساختي هم دارد. اين اهداف در سازمان بيشتر مربوط به ايجاد يك بستر، چارجوب و
معماري باثبات، قابل گسترش، تعامل پذير و منعطف است كه امكان به كارگيري فناوري هاي نوين تجاري را در
سازمان فراهم مي كند.
با توجه به موارد فوق، ميتوان گفت كه احساس نياز به وجود يك سيستم هوش تجاري در سازمان براي اولين
بار در سطوح بالاي مديريتي احساس ميشود و از بالاي هرم ساختار سازماني به بخشهاي زيرين منتقل
مي گردد. مهمترين نياز يك مدير، تصميمگيري است. فرايند تصميمگيري ميتواند به سه بخش كلي تقسيم
شود كه عبارتند از:
-1 دسترسي، جمع آوري و پالايش داده ها و اطلاعات مورد نياز،
-2 پردازش، تحليل و نتيجه گيري بر اساس دانش و
-3 اعمال نتيجه و نظارت بر پيامدهاي اجراي آن.
در هر يك از موارد فوق، سازمان هاي قديمي كه از هوش تجاري استفاده نميكنند، داراي مشكلاتي هستند كه
اغلب به دليل حجيم بودن داد هها، پيچيدگي تحلي لها و ناتواني در ردگيري پيامدهاي تصميم گرفته شده، به
وجود ميآيند. هوش تجاري با كمك به حل مشكلات فوق، به دليل ساختاري كه در سازمان به وجود مي آورد،
خالق فرصت هاي جديدي براي سازمان مي باشد.